می‏كنند . و يا يك نفر صاحب سرمايه و يك يا چند نفر صاحب باز و با
همديگر قرار داد می‏بندند ، كار و بازو از يكی و سرمايه از ديگری ، و بعد
كار مشتركی انجام می‏دهند .
پس هدف مشترك اعم است ولی جامعه انسانی را صرفا از طريق و به شكل‏
يك شركت نمی‏شود اداره كرد . يعنی اين امكان نيست كه اساس زندگی‏
اجتماعی بشر فقط يك شركت بزرگ باشد . البته در نظر ما نمی‏شود ، و الا
فرضيه بعضيها بر همين اساس است .

نظريات مختلف درباره ريشه اخلاق اجتماعی

1 - نظريه راسل : منافع فردی

همين جناب راسل اخلاقش بر همين اساس است . چون هيچ ريشه‏ای برای اخلاق‏
اجتماعی قائل نيست جز منافع فرد می‏گويد اخلاق اجتماعی در واقع نوعی‏
قرارداد است كه افراد با يكديگر می‏بندند زيرا همه افراد اين مطلب را
كاملا درك می‏كنند كه حفظ بهتر منافعشان در اين است كه حقوق و وجود
يكديگر را رعايت كنند . مثال می‏زند كه مثلا من به حسب طبع ، مايلم كه‏
گاو همسايه هم مال من باشد و به خود اختصاص دهم ، ولی متوجه اين مطلب‏
هستم كه اگر من اين كار را بكنم همسايه هم عكس العمل نشان خواهد داد و
گاو مرا خواهد برد ، و همسايه ديگر هم اين كار را خواهد كرد و من به جای‏
اينكه سود بيشتر ببرم ، ضرر بيشتر می‏برم . پس می‏گويم مصلحت اين است كه‏
من حق تو را محترم بشمارم و گاو ترا مال تو بدانم تا