فلسفه محض منهای ايمان كه نوعی دلبستگی و شيفتگی به هدف برتر و عاليتر
است ايدئولوژی كامل انسانی نيست .
و گاهی اوقات شبه دوری ايجاد می‏كنند كه معلوم است امری خيالی و
استفاده از نيروی خيال بشريت است ، می‏آيند خود ايدئولوژی را موضوع‏
ايمان قرار می‏دهند زيرا اين خلا را احساس می‏كنند كه ايدئولوژی بايد بر
ايمان به هدف برتر استوار باشد . در صورتی كه ايدئولوژی طرحی است كه‏
بايد مشتمل بر ايمان باشد و لذا می‏تواند مقدس باشد اما اگر خود
ايدئولوژی مشتمل بر ايمانی نباشد و صرفا يك نظام فكری باشد و خود بخواهد
موضوع ايمان يعنی عشق و دلبستگی قرار بگيرد ، اين ديگر به هيچ وجه پايه‏
منطقی ندارد . يعنی امری است كه با زور تلقين و القاء می‏شود بدان عمل‏
كرد ولی پايه منطقی حسابی ندارد .
اكنون مقداری از يادداشتهای گذشته را درباره مكتب می‏خوانيم : " مكتب‏
عبارتست از يك سيستم واحد فكری عملی " يعنی نه يك سيستم فكری صرفا
نظری كه مربوط به علوم نظری است و نه آنچه بايد كرد . به اصطلاح فلسفه‏
خودمان سيستم فكری نظری يعنی فكر درباره آنچه كه هست . فرض كنيد
می‏گوئيم فيزيك ارسطو يك سيستم فكری نظری است يعنی يك نوع طرز تفكر
است درباره آنچه هست كه چگونه است . و يا می‏گوئيم فيزيك نيوتون يك‏
سيستم فكری نظری ديگری است درباره آنچه هست .
ولی سيستم فكری عملی يعنی يك نظام فكری درباره آنچه بايد باشد ، و در
اصطلاح قدما حكمت عملی ، كه حكمت را به نظری و عملی