سكوت بكند ، در نزد پروردگار گنهكار است . اما برای امام حسن اين مسئله
هنوز مطرح نيست ، برای امام حسن حداكثر اين مطرح است كه اگر اينها
بيايند ، بعد از اين چنين خواهند كرد . اينكه " اگر بيايند بعد از اين
چنين میكنند " غير از اين است كه يك كاری كردهاند و ما الان سند و حجتی
در مقابل اينها بالفعل داريم .
اين است كه میگويند صلح امام حسن زمينه را برای قيام امام حسين فراهم
كرد . لازم بود كه امام حسن يك مدتی كناره گيری بكند تا ماهيت امويها كه
بر مردم مخفی و مستور بود آشكار شود تا قيامی كه بناست بعد انجام گيرد ،
ازنظر تاريخ قيام موجهی باشد . پس از همين قرار داد صلح كه بعد معلوم شد
معاويه پايبند اين مواد نيست عدهای از شيعيان آمدند به امام حسن عرض
كردند : ديگر الان اين قرار داد صلح كأن لم يكن است - و راست هم میگفتند
زيرا معاويه آن را نقض كرد - و بنابراين شما بياييد قيام كنيد . فرمود :
نه ، قيام برای بعد از معاويه ، يعنی كمی بيش از اين بايد به اينها
مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند ، آنوقت وقت قيام است .
معنی اين جمله اين است كه اگر امام حسن تا بعد از معاويه زنده میبود و
در همان موقعی قرار میگرفت كه امام حسين قرار گرفت قطعا قيام میكرد .
بنابراين از نظر هر سه عاملی كه انگيزههای صحيح و مشروع و جدی قيام امام
حسين بود ، وضع امام حسن با وضع امام حسين كاملا متفاوت و متغاير بود .
از او تقاضای بيعت میكردند و از اين بيعت نمیخواستند . ( خود بيعت
كردن يك مسالهای است ) . برای امام حسين از ناحيه مردم كوفه اتمام حجتی
شده بود و مردم میگفتند كوفه ديگر بعد از بيست سال بيدار شده است ،
كوفه بعد از
|