پاورقی : . 1 حال يا خودش تازه مسلمان بود يا پدرش مسلمان شده بود و تازه او هم به دست برمكيها مسلمان شده بود و اسلامش يك اسلام سياسی بود زيرا يك آدم زردشتی نمیتوانست وزير خليفه مسلمان باشد .
ديگر به نام هشام بن ابراهيم آمدند نزد حضرت رضا و گفتند كه خلافت حق
شماست ، اينها همه شان غاصبند ، شما موافقت كنيد ، ما مأمون را به قتل
میرسانيم و بعد شما رسما خليفه باشيد . حضرت به شدت اين دو نفر را طرد
كرد ، كه اينها بعد فهميدند كه اشتباه كردهاند ، فورا رفتند نزد مأمون ،
گفتند : ما نزد علی بن موسی بوديم ، خواستيم او را امتحان كنيم ، اين
مسئله را به او عرضه داشتيم تا ببينيم كه او نسبت به تو حسن نيت دارد
يا نه . ديديم نه ، حسن نيت دارد . به او گفتيم بيا با ما همكاری كن تا
مأمون را بكشيم ، او ما را طرف كرد . و بعد حضرت رضا در ملاقاتی كه با
مأمون داشتند - و مأمون هم سابقه ذهنی داشت - قضيه را طرح كردند و
فرمودند اينها آمدند و دروغ میگويند ، جدی میگفتند ، و بعد حضرت به
مأمون فرمود كه از اينها احتياط كن .
مطابق اين روايات ، علی بن موسی الرضا خطر فضل بن سهل را از خطر مأمون
با لاتر و شديدتر میدانسته است . بنابراين فرض [ كه ابتكار ولايتعهد از
فضل بن سهل بوده است ] ( 1 ) حضرت رضا اين ولايتعهدی را كه به دست اين
مرد ابتكار شده است خطرناك میداند ، میگويد نيت سوئی در كار است ،
اينها آمدهاند مرا وسيله قرار دهند برای برگرداندن ايران از اسلام به
مجوسی گری .
پس ما روی فرض صحبت میكنيم . اگر ابتكار از فضل باشد و او واقعا
شيعه باشد ( آن طور كه برخی از مورخين اروپايی
پاورقی : . 1 حال يا خودش تازه مسلمان بود يا پدرش مسلمان شده بود و تازه او هم به دست برمكيها مسلمان شده بود و اسلامش يك اسلام سياسی بود زيرا يك آدم زردشتی نمیتوانست وزير خليفه مسلمان باشد . |