نمیداد . در آخر فقط اجازه مهاجرت داد كه عدهای به حبشه مهاجرت كردند ،
و مهاجرت سودمندی هم بود . پيغمبر در مدت اين سيزده سال چه میكرد ؟
تربيت میكرد ، تعليم میداد ، يعنی هسته اصلی اسلام را به وجود میآورد .
آن عدهای كه شايد هنگام مهاجرت حدود هزار نفر بودند ، عدهای بودند كه با
روح اسلام آشنا بودند و اكثريتشان تربيتشان هم تربيت اسلامی بود . شرط
اولی يك نهضت وجود يك كادر تعليمی و تربيتی است كه از يك عده افراد
تعليم داده شده و تربيت شده و آشنا با اصول و هدف و تاكتيك مرام به
وجود آمده باشد . اينها را میشود به صورت يك هسته مركزی به وجود آورد و
بعد ديگران كه ملحق میشوند شاگردهای اينها باشند و خودشان را با اينها
تطبيق بدهند . سر موفقيت اسلام اين بود .
بنابراين تفاوتهای ميان وضع علی ( ع ) و وضع پيغمبر ( ص ) ، يكی اين
بود كه پيغمبر با مردم كافر ، يعنی با كفر صريح ، با كفر مكشوف و بی
پرده روبرو بود ، با كفری كه میگفت من كفرم ، ولی علی با كفر در زير
پرده ، يعنی با نفاق روبرو بود ، با قومی روبرو بود كه هدفشان همان هدف
كفار بود ، اما در زير پرده اسلام ، در زير پرده قدس و تقوا ، در زير
لوای قرآن و ظاهر قرآن . و تفاوت دوم اين بود كه در دوره خلفا ، مخصوصا
در دوره عثمان آن مقداری كه بايد و شايد دنبال تعليم و تربيتی را كه
پيغمبر گرفته بود نگرفتند ، فتوحات اسلامی زيادی صورت گرفت . فتوحات
به تنهايی كاری نمیتواند بكند . پيغمبر سيزده سال در مكه ماند و اجازه
نداد كه مسلمين حتی از خودشان دفاع بكنند ، چون افراد هنوز لايق اين دفاع
و جهاد نبودند . اگر دست به جهاد و فتوحات هم بايد زد ، به تناسب
توسعه فرهنگ
|