بكند ، در جريان كار امام حسن نيست .
عامل دوم قيام امام حسين دعوت كوفه بود به عنوان يك شهر آماده . مردم‏
كوفه بعد از اينكه بيست سال حكومت معاويه را چشيدند و زجرهای زمان‏
معاويه را ديدند و مظالم معاويه را تحمل كردند واقعا بيتاب شده بودند ،
كه حتی می‏بينيد بعضی ( 1 ) معتقدند كه واقعا در كوفه يك زمينه صد در صد
آماده‏ای بود و يك جريان غير مترقب اوضاع را دگرگون كرد . مردم كوفه‏
هجده هزار نامه می‏نويسند برای امام حسين و اعلام آمادگی كامل می‏كنند . حال‏
كه امام حسين آمد ومردم كوفه ياری نكردند ، البته همه می‏گويند پس زمينه‏
كاملا آماده نبوده ، ولی از نظر تاريخی اگر امام حسين به آن نامه‏ها ترتيب‏
اثر نمی‏داد مسلم در مقابل تاريخ محكوم بود ، می‏گفتند يك زمينه بسيار
مساعدی را از دست داد ، و حال آنكه در كوفه امام حسن اوضاع درست بر
عكس بود ، يك كوفه خسته و ناراحتی بود ، يك كوفه متفرق و متشتتی بود ،
يك كوفه‏ای بود كه در آن هزار جور اختلاف عقيده پيدا شده بود ، كوفه‏ای‏
بود كه ما می بينيم اميرالمؤمنين در روزهای آخر خلافتش مكرر از مردم كوفه‏
و از عدم آمادگيشان شكايت می‏كند و همواره ميگويد خدايا مرا از ميان اين‏
مردم ببر و بر اينها حكومتی مسلط كن كه شايسته آن هستند تا بعد اينها قدر
حكومت مرا بدانند . اينكه عرض می‏كنم " كوفه آماده " يعنی بر امام‏
حسين اتمام حجتی شده بود ، نمی‏خواهم مثل بعضی ها بگويم كوفه يك آمادگی‏
واقعی داشت و امام حسين هم واقعا روی كوفه حساب می‏كرد . نه ، اتمام‏
حجت عجيبی بر امام حسين شد كه فرضا هم زمينه آماده نباشد او

پاورقی :
. 1 [ مثل نويسنده " شهيد جاويد " ] .