امان است . آن هشت هزار نفر آمدند ولی چهار هزار نفر ديگرشان گفتند
محال و ممتنع است . علی هم شمشير به گردن اين مقدسينی كه پيشانيشان پينه‏
بسته بود گذاشت ، تمام اينها را از دم شمشير گذارند و كمتر از ده نفر
آنها نجات پيدا كردند كه يكی از آنها عبدالرحمن بن ملجم اين آقای مقدس‏
بود .
علی ( ع ) در نهج البلاغه جمله‏ای دارد ( علی موجود عجيبی است . اصلا
عظمت علی اينجا ظاهر می‏شود ) می‏گويد : « انا فقات عين الفتنة و لم يكن‏
ليجتری عليها احد غيری بعد ان ماج غيهبها و اشتد كلبها » ( 1 ) " اين من‏
بودم و فقط من بودم كه چشم فتنه را در آوردم ، و غير از من احدی قادر
نبود كه چشم اين فتنه را بكند ( يعنی فتنه اين خشكه مقدس ها ) ، غير از
من احدی از مسلمين جرأت نمی‏كرد كه شمشير به گردن اينها بگذارد " ، چون‏
طبقه به اصطلاح مقدس ماب را فقط دو طبقه می‏توانند بكشند : يكی طبقه‏ای كه‏
به اسلام و خدا معتقد نيست ، مثل اينكه اصحاب يزيد آمدند امام حسين را
كشتند . ولی اينكه طبقه‏ای كه خودشان مسلمان باشند ، جرأت بكنند در مقابل‏
اين طبقه حرفی بزنند و كاری بكنند كار هر كس نيست ، شيرافكن است ،
بصيرتی می‏خواهد مثل بصيرت علی كه خطر اينها را برای دنيای اسلام احساس‏
كند ( كه حالا عرض می‏كنم علی چه احساسی كرده بود ، از كلام خود علی‏
استنباط می‏كنند ) آنها از اين طرف ذكر خدا بگويند ، قرآن بخوانند ، و
علی از آن طرف شمشير بزند و قلع و قمعشان كند . بصيرتی فقط مثل بصيرت‏
علی می‏خواهد . فرمود : « و لم يكن ليجتری عليها احد غيری » هيچ مسلمان‏
ديگر ، هيچيك از صحابه

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه ، خطبه . 92