پاورقی :
. 1 [ در بحار الانوار ، ج 49 ص 146 ، عبارت چنين است : لنا عليكم حق برسول الله ( ص ) ، و لكم علينا حق به ، فاذا انتم اديتم الينا ذلكوجب علينا الحق لكم » ] .
اهل بيت ، ما ائمه ) حقی داريم بر شما مردم به اينكه ولی امر شما باشيم:
« ان لنا حقا بولاية امركم » . معنايش اين است كه اين حق اصلا مال ما
هست و چيزی نيست كه مأمون بخواهد به ما واگذار كند . « و لكم علينا من
الحق » ( عين عبارت يادم نيست ) ( 1 ) و شما در عهده ما حقی داريد . حق
شما اين است كه ما شما را اداره كنيم . و هرگاه شما حق ما را به ما
داديد - يعنی هر وقت شما ما را به عنوان خليفه پذيرفتيد - بر ما لازم
میشود كه آن وظيفه خودمان را درباره شما انجام دهيم ، والسلام " . دو
كلمه : " ما حقی داريم و آن خلافت است ، شما حقی داريد به عنوان مردمی
كه خليفه بايد آنها را اداره كند ، شما مردم بايد حق ما را به ما بدهيد ،
و اگر شما حق ما را به ما بدهيد ما هم در مقابل شما وظيفهای داريم كه
بايد انجام دهيم ، و وظيفه خودمان را انجام میدهيم " . نه تشكری از
مأمون و نه حرف ديگری ، و بلكه مضمون بر خلاف روح جلسه و لايتعهدی است .
بعد هم اين جريان همين طور ادامه پيدا میكند ، حضرت رضا يك وليعهد به
اصطلاح تشريفاتی است كه حاضر نيست در كارها مداخله كند و در يك مواردی
هم كه اجبارا مداخله میكند به شكلی مداخله میكند كه منظور مأمون تأمين
نمیشود ، مثل همان قضيه نماز عيد خواندن كه مأمون میفرستد نزد حضرت و
حضرت میگويد : ما با تو قرار داريم كه من در هيچ كار مداخله نكنم .
میگويد آخر اينكه تو در هيچ كار مداخله نمیكنی مردم مرا متهم میكنند ،
حال اين يك كار مانعی ندارد ، حضرت میفرمايد : اگر بخواهم اين كار را
بكنم بايد به رسم
پاورقی : . 1 [ در بحار الانوار ، ج 49 ص 146 ، عبارت چنين است : لنا عليكم حق برسول الله ( ص ) ، و لكم علينا حق به ، فاذا انتم اديتم الينا ذلكوجب علينا الحق لكم » ] . |