پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 74
باقی ماندند : علی عليه السلام و عثمان ، [ روش حضرت از همين قبيل بود .
قضيه از اين قرار بود كه عمر شورائی مركب از شش نفر را مأمور انتخاب
جانشين خود كرد . در اين شورا ابتدا ] سه نفر كنار رفتند ، يكی به نفع
حضرت امير و او زبير بود ، يكی به نفع عثمان و او طلحه بود ، و يكی به
نفع عبدالرحمن و او سعد و قاص بود . سه نفر باقی ماندند . عبدالرحمن
گفت من هم داوطلب نيستم . باقی ماند دو نفر ، و رأی شد رأی عبدالرحمن .
عبدالرحمن به هر كس رأی بدهد او چهار رأی دارد ( چون خودش دو رأی داشت
، هر يك از آن دو هم دو رأی داشتند ) و طبق آن شورا خليفه است . اول
آمد نزد حضرت امير و گفت : " من حاضرم با تو بيعت كنم به شرط عمل به
كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره شيخين " . فرمود : " من با تو بيعت
میكنم به شرط عمل به كتاب خدا و سنت پيغمبر و آنچه خودم درك میكنم "
. بعد رفت نزد عثمان و گفت : " من با تو بيعت میكنم به شرط عمل به
كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره شيخين " . گفت : بسيار خوب ، قبول
میكنم ، در صورتی كه عثمان از سيره شيخين هم منحرف شد . به هر حال ، در
آنجا آمدند به حضرت اعتراض كردند كه چرا اينطور شد ؟ حال كه اينها چنين
كاری كردند تو چه میكنی ؟ ( در نهج البلاغه است ) فرمود : « و الله لا
سلمن ما سلمت امور المسلمين ، و لم يكن فيها جور الا علی خاصة » ( 1 ) .
مادامی كه ستم بر شخص من است ولی كار مسلمين بر محور و مدار خودش
میچرخد ، و آن كسی كه به جای من هست اگر چه به ناحق آمده ، اما كارها را
عجالتا درست میچرخاند ، من تسليمم و مخالفتی نمیكنم .
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 74 |