گفته اند ) حضرت رضا بايد با فضل همكاری می‏كرد عليه مأمون ، و اگر اين‏
روح زردشتيگری در كار بوده ، بر عكس بايد با مأمون همكاری می‏كرد عليه‏
اينها تا كلك اينها كنده شود . روايات ما اين دوم را بيشتر تأييد می‏كند
، يعنی فرضا هم ابتكار از فضل نبوده ، اينكه حضرت رضا با فضل ميانه خوبی‏
نداشت و حتی مأمون را از خطر فضل می‏ترساند ، از نظر روايات ما امر
مسلمی است .
فرضيه ديگر اين است كه اصلا ابتكار از فضل نبوده ، ابتكار از خود مأمون‏
بوده است . اگر ابتكار از خود مأمون بوده ، مأمون چرا اين كار را كرد ؟
آيا حسن نيت داشت يا سوء نيت ؟ اگر حسن نيت داشت آيا تا آخر بر حسن‏
نيت خود باقی بود يا در اواسط تغيير نظر پيدا كرد ؟ اينكه بگوئيم مأمون‏
حسن نيت داشت و تا آخر هم بر حسن نيت خود باقی بود سخن غير قابل قبول‏
است . هرگز چنين چيزی نبوده ، حداكثر اين است كه بگوئيم در ابتدا حسن‏
نيت داشت ولی در انتها تغيير عقيده داد . عرض كرديم كه شيخ صدوق و
ظاهرا شيخ مفيد هم [ بر اين عقيده بوده‏اند ] . شيخ صدوق در كتاب " عيون‏
اخبار الرضا " عقيده‏اش اين است كه مأمون در ابتدا حسن نيت داشت ،
واقعا نذری كرده بود ، در آن گرفتاری شديدی كه با برادرش امين پيدا كرد
كه اگر خدا او را بر برادرش امين پيروز كند خلافت را به اهلش برگرداند
، و اينكه حضرت رضا [ از قبول ولايتعهد ] امتناع كرد از اين جهت بود كه‏
می‏دانست كه او تحت تأثير احساسات آنی قرار گرفته و بعد پشيمان می‏شود ،
شديد هم پشيمان می‏شود . البته بيشتر علما با اين نظر شيخ صدوق و ديگران‏
موافق نيستند و معتقدند كه مأمون از اول حسن نيت نداشت و يك نيرنگ‏
سياسی در كار بود . حال نيرنگ