پاورقی : . 1 نمیدانم اين همان زهری فقيه معروف است يا كس ديگر .
نمیرسد ، به بچههايت هم نمیرسد ، آنها را به كشتن نده ، اينها نمیگذارند
كه خلافت به شماها برسد ، و اين دو پسرت هم كشته خواهند شد . بعد حضرت
از جا حركت كرد و در حالی كه به دست عبدالعزيز بن عمران زهری ( 1 )
تكيه كرده بود آهسته به او گفت : « ا رأيت صاحب الرداء الاصفر » ؟ آيا
آن كه قبای زرد پوشيده بود را ديدی ؟ ( مقصودش ابوجعفر منصور بود ) گفت
: نعم . فرمود : به خدا قسم ما میيابيم اين مطلب را كه همين مرد در
آينده بچههای اين را خواهد كشت . عبدالعزيز تعجب كرد ، با خود گفت :
اينها كه امروز بيعت میكنند ! گفت : اين او را میكشد ؟ ! فرمود : بله .
عبدالعزيز میگويد : در دل گفتم نكند اين از روی حسادت اين حرفها را
میزند ؟ ! و بعد میگويد : به خدا قسم من از دنيا نرفتم جز اينكه ديدم كه
همين ابوجعفر منصور قاتل همين محمد و آن پسر ديگر عبدالله شد . در عين
حال حضرت صادق به همين محمد علاقه میورزيد و او را دوست داشت ، و لذا
همين ابوالفرج مینويسد : « كان جعفر بن محمد اذا رأی محمد بن عبدالله بن
الحسن تغرغرت عيناه » وقتی كه او را میديد چشمانش پر اشك میشد و
میگفت : « بنفسی هو ، ان الناس فيقولون فيه و انه لمقتول ، ليس هذا فی
كتاب علی من خلفاء هذه الامة » . ای جانم به قربان اين ( اين علامت آن
است كه خيلی به او علاقه مند است ) مردم يك حرفهايی درباره اين میزنند
كه واقعيت ندارد ( مسئله مهدويت ) يعنی بيچاره خودش هم باورش آمده ،
و اين كشته میشود و به خلافت هم نمیرسد . در كتابی كه از علی ( ع ) نزد
ما هست ، نام اين جزء خلفای امت نيست . از اينجا معلوم میشود كه
پاورقی : . 1 نمیدانم اين همان زهری فقيه معروف است يا كس ديگر . |