راستش را بگو ، چرا فروختی ؟ گفت : راستش همين است . گفت : نه ، من‏
می‏دانم قضيه چيست . موسی بن جعفر خبردار شده كه تو شترها را به من كرايه‏
داده‏ای ، و به تو گفته اين كار ، خلاف شرع است . انكار هم نكن ، به خدا
قسم اگر نبود آن سوابق زيادی كه ما از ساليان دراز با خاندان تو داريم‏
دستور می‏دادم همين جا اعدامت كنند .
پس اينهاست موجبات شهادت امام موسی بن جعفر عليه السلام . اولا :
وجود اينها ، شخصيت اينها به گونه‏ای بود كه خلفا از طرف اينها احساس‏
خطر می‏كردند . دوم : تبليغ می‏كردند و قضايا را می‏گفتند ، منتها تقيه‏
می‏كردند ، يعنی طوری عمل می‏كردند كه تا حد امكان ، مدرك به دست طرف‏
نيفتد . ما خيال می‏كنيم تقيه كردن ، يعنی رفتن و خوابيدن . اوضاع زمانشان‏
ايجاب می‏كرد كه كارشان را انجام دهند ، و كوشش كنند مدرك هم دست طرف‏
ندهند ، وسيله و بهانه هم دست طرف ندهند يا لااقل كمتر بدهند . سوم :
اين روح مقاوم عجيبی كه داشتند . عرض كردم كه وقتی می‏گويند : آقا ! تو
فقط يك عذر خواهی كوچك زبانی در حضور يحيی بكن ، می‏گويد : ديگر عمر ما
گذشته است .
يك وقت ديگری هارون كسی را فرستاد در زندان و خواست از اين راه [ از
امام اعتراف بگيرد ] ، باز از همين حرفها كه ما به شما علاقه‏منديم ، ما
به شما ارادت داريم ، مصالح ايجاب می‏كند كه شما اينجا باشيد و به مدينه‏
نرويد والا ما هم قصدمان اين نيست كه شما زندانی باشيد ، ما دستور داديم‏
كه شما را در يك محل امنی در نزديك خودم نگهداری كنند ، و من آشپز
مخصوص فرستادم چون