است ولی سوابق زيادی با هارون دارد فورا رفت تمام وسائل كار خود را
يكجا فروخت . ( او حمل و نقل دار بود ) . خبر دادند به هارون كه صفوان‏
هر چه شتر و وسايل حمل و نقل داشته همه را يكجا فروخته است . هارون‏
احضارش كرد . گفت چرا اين كار را كردی ؟ گفت : ديگر پير شده‏ام و از
كار مانده‏ام ، نمی‏توانم بچه‏هايم را خوب اداره كنم ، فكر كردم كه ديگر از
اين كار به كلی صرف نظر كنم . هارون گفت : راستش را بگو . گفت : همين‏
است . هارون خيلی زيرك بود ، گفت : آيا می‏خواهی بگويم قضيه چيست ؟ من‏
فكر می‏كنم بعد از اينكه تو با من اين قرار داد معامله را بستی موسی بن‏
جعفر به تو اشاره‏ای كرده . گفت : نه ، اين حرفها نيست . گفت بيخود
انكار نكن . اگر آن سوابق چندين ساله‏ای كه من با تو دارم نبود همين جا
دستور می‏دادم گردنت را بزنند . همين ائمه كه همكاری [ با خلفا ] را تا
اين حد نهی می‏كنند و ممنوع می‏شمارند ، در عين حال اگر كسی همكاريش به‏
نفع جامعه مسلمين باشد ، آنجا كه می‏رود از مظالم بكاهد ، از شرور بكاهد ،
يعنی در جهت هدف و مسلك خود فعاليت كند نه آن كاری كه صفوان جمال كرد
كه فقط تأييد و همكاری است اين همكاری را جايز می‏دانند . يك وقت يك‏
كسی می‏رود پستی را در دستگاه ظلم اشغال می‏كند برای اينكه از اين پست و
مقام حسن استفاده كند . اين همان چيزی است كه فقه ما اجازه می‏دهد ، سيره‏
ائمه اجازه می‏دهد ، قرآن هم اجازه می‏دهد .

استدلال حضرت رضا

برخی به حضرت رضا اعتراض كردند كه چرا همين مقدار